-
اشک عاشق
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1385 00:53
هر قطره اشک عاشق امضای خداست پای چشمهایی که آسمان در آنها خلاصه شده است .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 مردادماه سال 1385 22:26
-
جزیره
یکشنبه 22 مردادماه سال 1385 00:21
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 مردادماه سال 1385 00:53
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 23:57
فرانسوی ها میگن : عشق فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد. اسپانیایی ها میگن : عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است . ایتالیایی ها میگن : عشق یعنی ترس از دست دادن تو ایرانی ها هم میگن : عشق سوءتفاهمی است که به ازدواج می انجامد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 01:16
کاش کوچیک بودیم............ وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم. کاش کوچیک می موندیم تا حرفامونو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد که می زنیم باز کسی حرفامونو نمی فهمه کویر همیشه تنهاست پس تو باران باش و بر کویر ببار
-
من کی ام؟
یکشنبه 1 مردادماه سال 1385 19:38
من کی ام؟ یه در به در گمشده ی محله ها پشت پا خورده ترین صدای شهر بی صدا از کجا؟ جنوب شهر اونجا که بن بست نفس وسط یه ضبدرم خونه به دوش و خسته توی چاراهی که از چهار طرف بن بست دیوارارو من ساختم اونا کار من اند وسط یه ضبدرم ببین که نعره می زنم آره من خودم خودمو زندونی کردم آره من خودم خودمو تو چاردیواری انداختم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 تیرماه سال 1385 23:56
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 00:50
عکس غریبیه فکر میکنم خیلی موا قع حس اون کسی که تو قایق هست رو تجربه کردم! نمیدونم شاید اسمشو بشه گذاشت ترس از تنهایی...
-
تاریکی حرفهایم
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 00:37
دیدن شنیدن حس کردن رفتن و ثانیه ها را گز کردن شب اگر خورشید را دیدن و ماه را روز اگر فهمیدن !نمی دانم باور باغ چیست؟؟ امروز نسیم را دیدم سلام دیروزم را پاسخ گفت ومن دور از گوش این ناآباد سلام فرداهایم را به او عرضه داشتم می نشینم به تخته سنگ سکوت می نشینم وحرفهایم را با قلم احساس وپتک صبر به سنگ سیاه دلم حک می کنم تا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 تیرماه سال 1385 16:26
یه آهنگ قشنگ با صدای اوریل "Losing Grip" Are you aware of what you make me feel, baby Right now I feel invisible to you, like I'm not real Didn't you feel me lock my arms around you Why'd you turn away? Here's what I have to say I was left to cry there, waiting outside there grinning with a lost stare That's when I...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 20:59
تقدیم به اونایی که عزیز ترین دوستشونو از دست دادند: خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه کابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلای حسرت نمی چینی دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه جای سیلی های باد روش نمی مونه دیگه بیدار نمیشی با نگرونی یا با تردید که بری یا که بمونی رفتی و آدمکارو جا گذاشتی قانون جنگل و...
-
بوف کور۲
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 14:42
در این دنیای پست پر از فقر و مسکنت برای نخستین بار گمان کردم که در زندگی من یک شعاع آفتاب درخشید اما افسوس این شعاع آفتاب نبود بلکه فقط یک پرتو گذرنده یک ستاره پرنده بود که به صورت یک فرشته به من تجلی کرد ودر روشنایی آن یک لحظه فقط یک ثانیه همه بدبختیهای زندگی خودم را دیدم و به عظمت و شکوه آن پی بردم و بعد این پرتو در...
-
خزعولات دانشجویی
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 12:27
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس ثبت نام ترم جدید : ده فرمان دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان خوابگاه شهرک : اینجا آخر دنیاست دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار دانشجوی اد بیات : نان و شعر وام تحصیلی : جهیزیه رباب خوابگاه دا نشگاه : خانه کوچک خانواده دانشجویان :...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 20:09
سخته دل بستگی بی تو
-
بوف کور
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 15:58
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا می خورد و میتراشد . این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 01:33
عشق مثل یه ساندویچ میمونه که دو نفر از دو طرف شروع به خوردن میکنند وقتی به هم میرسند که دیگه تموم شده!
-
نوشته ی یاس
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 19:21
به جای دسته گلی که فردا در قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن. به جای سیله اشکی که فردا برمزارم میریزی امروز با تبسمی شادم کن به جای اون متن های تسلیت که فردا برام می نویسی امروز با یک پیغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نیازم دارم نه فردا
-
؟
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 19:05
غریبه توی غربت نگی چی شد محبت بگی می گند دیوونس حرفاش چه بچه گونس
-
ساده دل
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 01:56
در این وقت بی وقتی به تو فکر می کنم خواستنت اشتباه بود و داشتنت .... (اشتباه میکنم؟)؟ خواهش من از سر دل بود ای....ساده دل!!!
-
برای تنها همدم تنهاییم
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 01:48
در کنارم نشستَنَت را دوست دارم با تــــو از عشق گفتَنَت را دوست دارم در کنار بغضِ تنهاییت لحظه رسیدنت را دوست دارم با تو بودن را دوست دارم لحظه سُرودنت را دوست دارم درکنارعشق و رسوایی خشم و کین و حسادتت را دوست دارم در شروع از تو گفــتن ها گفته های نه گفــــته ات را دوست دارم همچو موج آبی دریا رقص موج و ترانه ات را...
-
چه کنم؟
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 01:38
می دانم که همه ی حر فهایم تکراریست مثل کوبیدن بر دری بسته بی امید باز شدن اما چه کنم؟ دوباره رنگ نگاهم پریده است دو باره صدایم نفس نفس می زند کسی از کوچه دلم نمی گذرد کسی جوانیم را با خود می برد چیزی در قلبم فرو می ریزد چیزی در من تمام می شود مثل کودکی هایم که مرده اند و من دوباره تنها مسافر این جاده بی عبور خواهم شد...
-
چشمهای آشنا و پر آزار
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 15:24
این همه حسود بودم و نمی دانستم به نسیمی که ا زکنارت موذیانه میگذرد به چشمهای آشنا و پر آزار که بی حیا نگاهت میکنند به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد حسادت میکنم من آنقدر عاشقم که به طبیعت بد بینم طبیعت پر از نفسهای آدمی ست که مرا وا می دارد حسادت کنم به تنهایی ام به جهان به خاطره ای دور از تو.
-
کوچه
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 20:09
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم شوق دیداره تو لبریز شد از جام وجودم هستم آن عاشق دیوانه که بودم..
-
خفقان
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 11:56
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجر ه ها من دچار خفقانم ،خفقان من به تنگ آمده ام ، از همه چیز بگذارید هواری بزنم آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضایی می گردم لب بامی سر کوهی دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم آه می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من هوارم را سر خواهم داد چاره درد مرا...
-
گفتم پشیمون، گفتی که هرگز...
شنبه 10 تیرماه سال 1385 19:21
از پشت شیشه، تصویر این شهر، دلگیره همیشه شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من عشق اگه بود، عشق تو بود، ای گل من حیف تو بود، حیف تو بود، ای قلب من ...آخر جاده عاشقی تنها...
-
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه...
جمعه 9 تیرماه سال 1385 23:32
من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا تا که یک روز تو رسیدی پا گذاشتی توی قلبم غصه های عاشقی رو تو ووجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار نفسم...
-
دل من عاشق شده طفلی گناهی نداره...
جمعه 9 تیرماه سال 1385 22:31
دل من عاشق شده طفلی گناهی نداره، چشای مست تو هی سر به سر من میذاره، من نگفتم که دلم چقدر هواخواه تو ِ ، عاشق چشما و اون قلب گنهکار تو ِ ، من نگفتم ولی با چشام که فریاد میزدم، با نگاه عاشقم اسمتو هی داد میزدم، حالا یاد خندههات به قلب من سنگ میزنه، صورت خندههامو با غصههات رنگ میزنه، حالا چشم تو دیگه دنبال چشمای...
-
من به یاد عطر بارون زده ی گلای پونه میکشیدم پای خستمو تو جاده...
جمعه 9 تیرماه سال 1385 12:51
صدای خش خش برگای خزونی توی گوشم ناله میکرد آسمون بغضشو تو پرده ی ابرای سیاهش پاره میکرد رعد و برق نگاه شهرو با صداش خواب زده میکرد زمین از این همه سنگینی باد به روی شونش گله میکرد همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم آسمونی بی خیال از ناله ها و گله های برگای زرد خزونی جاده های بی کسی رو گم میکردم آروم آروم تن غربت رو...